جدول جو
جدول جو

معنی رنگ رفتن - جستجوی لغت در جدول جو

رنگ رفتن
(تَ مَتْ تُ دَ)
پریدن و دگرگون شدن رنگ چیزی. بیرنگ شدن. رنگ اصلی چیزی تغییر پیدا کردن. رنگ پریدن. رنگ باختن. رنگ ریختن. رنگ گسیختن. رنگ برخاستن. رجوع به همین ماده ها شود:
نه بهفت آب که رنگش بصد آتش نرود
آنچه با خرقۀ زاهد می انگوری کرد.
حافظ (از آنندراج).
ز رویم وقت رفتن می رود رنگ
که می ترسم برآرد تیغ او رنگ.
کمال خجندی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
رنگ رفتن
پریدن و دگرگون شدن رنگ چیزی، بیرنگ شدن، رنگ ریختن
تصویری از رنگ رفتن
تصویر رنگ رفتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تند رفتن
تصویر تند رفتن
با سرعت و شتاب راه رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رو گرفتن
تصویر رو گرفتن
بستن روی خود، حجاب بر چهره انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رنگ روغن
تصویر رنگ روغن
رنگی که با روغن مخلوط کنند و به کار ببرند، تصویری که با رنگ آمیخته به روغن کشیده شده باشد، رنگ و روغن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ مَسْ سُ نُ / نِ / نَ دَ)
رنگ پذیرفتن. رنگ برداشتن. (آنندراج) (بهار عجم). رجوع به رنگ پذیرفتن و رنگ برداشتن شود:
ز روی من چو سر کوی او نشان گیرد
ز شرم یاسمنش رنگ ارغوان گیرد.
سیدحسن شرفی (از آنندراج).
، رنگ دادن و رنگ گرفتن یا رنگ ستاندن، متغیر شدن رنگ بسبب خجالت و انفعال. (آنندراج). رنگ برنگ شدن و شرمنده شدن. (فرهنگ نظام). رنگ برنگ شدن. رنگ آوردن. (آنندراج). رجوع به رنگ برنگ شدن و رنگ آوردن و رنگ دادن شود، رنگ بردن. رنگ چیزی را زایل ساختن و آن را بیرنگ کردن:
دمی که ره به من آن تیزچنگ می گیرد
ز سینه ام دل و از چهره رنگ می گیرد.
ملا مفید بلخی (از بهار عجم).
، رونق گرفتن. رواج گرفتن: و عالم از او (از امیر طاهر) رنگ گرفت. (تاریخ سیستان)
لغت نامه دهخدا
(تَ مَسْ سُ نُ / نِ)
آهنگی مخصوص برای رقص نواختن. رجوع به رنگ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از راه رفتن
تصویر راه رفتن
قدم گشادن، قدم سنجیدن
فرهنگ لغت هوشیار
عبور جمعی از سپاهیان با نظم و انضباط مخصوص از پیش فرماندهان نظامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زن گرفتن
تصویر زن گرفتن
زنی را به عقد ازدواج در آوردن زناشویی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنگ گرفتن
تصویر تنگ گرفتن
سخت گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رژه رفتن
تصویر رژه رفتن
Parade
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از راه رفتن
تصویر راه رفتن
Gait, Walk
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رژه رفتن
تصویر رژه رفتن
défiler
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از راه رفتن
تصویر راه رفتن
démarche, marcher
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از راه رفتن
تصویر راه رفتن
चाल , चलना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رژه رفتن
تصویر رژه رفتن
paraderen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از راه رفتن
تصویر راه رفتن
gang, lopen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رژه رفتن
تصویر رژه رفتن
desfilar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رژه رفتن
تصویر رژه رفتن
desfilar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از راه رفتن
تصویر راه رفتن
andar, caminar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رژه رفتن
تصویر رژه رفتن
sfilare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از راه رفتن
تصویر راه رفتن
andatura, camminare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از راه رفتن
تصویر راه رفتن
хода , йти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از راه رفتن
تصویر راه رفتن
andamento, caminhar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رژه رفتن
تصویر رژه رفتن
游行
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از راه رفتن
تصویر راه رفتن
步态 , 走
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رژه رفتن
تصویر رژه رفتن
maszerować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از راه رفتن
تصویر راه رفتن
chód, chodzić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رژه رفتن
تصویر رژه رفتن
марширувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رژه رفتن
تصویر رژه رفتن
marschieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از راه رفتن
تصویر راه رفتن
Gangart, gehen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رژه رفتن
تصویر رژه رفتن
маршировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از راه رفتن
تصویر راه رفتن
походка , идти
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رژه رفتن
تصویر رژه رفتن
परेड करना
دیکشنری فارسی به هندی